مقدمه:سلام دوستان.در مورد نوشته نظر بدین خوشحال میشم. فصل خزان دلم فرا رسیده با سرمای احساست من نیز نظارگر ریخته شدن برگ های روحم هستم برفی نیست فقط سرما و دیگر هیچ . . .
مقدمه:سلام دوستان حالتون خوبه..دیشب بیخوابی به سرم زده بود.اینو تو همون حال و هوا نوشتم.نظر بدین خوشحال میشم.تقدیم با عشق .به همه عاشقا امشب چه حسی دارم نمیدانم اسمش را چه بگذارم حس تنهایی نمیدانم ای کاش در کنار هم بودیم سکوت همه جا را فرا گرفته و من در تنهایی خود به تو می اندیشم اسمش را چه بگذارم نمیدانم دلتنگی عشق و این است حکایت من بی تو
مقدمه:سلام دوستان.نظر بدین در مورد نوشته ها خوشحال میشم. مرا مهمان خانه ی دلت کردی سفره ای رنگین اماده کرده بودی غذا های زیادی بود بی حیایی.دورویی.بی شرمی.دروغگویی همه رقم بود به جز احساس مقدمه:سلام.................نظر بدین در مورد این نوشته.................................. دختری بود رعنا و معصوم.هم سن خودم 18 سال داشت.هر روز صبح وقتی به مدرسه میرفتم او را میدیدم.چند روزی مانده به امتحانات خرداد دیگر او را ندیدم.بعد از پایان امتحانات خرداد صدای دعوایی از خیابان می آمد.بعدا ماجرا را از مادرم جویا شدم.گفت:صدا از خانه روبه رویی که صاحبش قاضی بود می آمد.زن اول خود را طلاق داده و زن جوانی را به همسری اختیار کرده بود.زنک جوان حاضر به دیدن دختر معصوم در خانه ی خود نبود.... دختر اواره ی خانه های فامیل شده بود..دایی ها به مرد میگفتند وقتی زن تو حاضر به تحمل دختر تو در خانه اش نیست.چطور انتظار داری.زن های ما قبول کنند که دختر تو خانه ی ما زندگی کند.و مردک در مقابل همه ی حرفای ان ها یک جمله گفت:من نمیخواهم به خاطر دخترم زندگیم از هم بپاشد..........حال سوال من این است. کسی که نمیتواند در خانه خود عدالت را برقرار کند..ایا در جامعه میتواند عدالت رو برقرار کند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مقدمه:سلام دوستان حالتون خوبه این نوشته رو نوشتم.امید وارم بعد از خوندن نظرتون رو درباره این نوشته بگین.تقدیم با عشق به تمام عاشقان تا وقتی نیافته بودمت همیشه هوای دلم بارانی بود باران غم میبارید و در بیمارستان ناامیدی بستری میشدم اما تو برایم لباس امید دادی و چتر احساس مقدمه:سلام دوستان حالتون خوبه.نظرتون رو درباره این نوشته بدونم خوش حال میشم.سر زدین و نظر ندادین نامردین.نوشته تقدیم با عشق به تمام عاشقان تو با دلم تبانی کرده ای کار خلافی است مانده ام اعمال قانون کنم یا اعمال احساس مقدمه:سلام دوستان حالتون خوبه.این متن رو بخونین و نظر بدین خوش حال میشم. و نظر کلیتون رو در مورد وبلاگ بدونم.خوشحالتر هم میشم.میتونین انتقاد کنین.یا پیشنهاد.تقدیم با عشق.به تمام عاشقان آتشی که در دلم روشن کردند و رفتند کم مانده بود نابودم کند اما تو ای رحمت الهی باریدی و نجاتم دادی ممنونم ای باران احساس مقدمه:سلام دوستان حالتون خوبه.اینقدر گفتن یه جمله ی امید وار کننده هم بنویس منم تصمیم گرفتم بنویسم..بعدا پشتم حرف نزنین..تقدیم با عشق برای تمام عاشقان:) از این دنیا خسته شدم مال اهلش با خیانت ها و نامردی هاش من دنیایی دگر میخواهم اه خدایا یافتم دنیایمم را دنیاییم اوست در این دنیا تنها راه ارامش من سینه ی اوست و صدای قلبش هوووووووو..........هییییییییی هوووووووو..........هییییییییی مقدمه:سلام دوستان حالتون خوبه این جمله رو به کمک یکی از دوستان پارسی بلاگ نوشتیم.اگه نظرتونو در موردش بدونم خوشحال میشم. چقدر برای دست یافتن به قله ی بلند دلت بی تاب بودم...و چقدر کور و کر که ندیدم و نشنیدم کسان دیگری قبل از من آن را فتح کرده اند...حالا دیگر منصرف شده ام...قله ات ارزانی خودت! من قله ای را میجویم که بکر باشد! مقدمه:سلام دوستان نظرتون رو در مورد این نوشته بدونم خوشحال میشم. در اعماق تاریکی ها.حتی یاد سیاه ترین خاطراتت.چراغ دلمو روشن میکنه.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |