سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من - او = هیچکس












مقدمه:سلام.................نظر بدین در مورد این نوشته..................................

دختری بود رعنا و معصوم.هم سن خودم 18 سال داشت.هر روز صبح وقتی به مدرسه میرفتم او را میدیدم.چند روزی مانده به امتحانات خرداد دیگر او را ندیدم.بعد از پایان امتحانات خرداد صدای دعوایی از خیابان می آمد.بعدا ماجرا را از مادرم جویا شدم.گفت:صدا از خانه روبه رویی که صاحبش قاضی بود می آمد.زن اول خود را طلاق داده و زن جوانی را به همسری اختیار کرده بود.زنک جوان حاضر به دیدن دختر معصوم در خانه ی خود نبود.... دختر اواره ی خانه های فامیل شده بود..دایی ها به مرد میگفتند وقتی زن تو حاضر به تحمل دختر تو در خانه اش نیست.چطور انتظار داری.زن های ما قبول کنند که دختر تو خانه ی ما زندگی کند.و مردک در مقابل همه ی حرفای ان ها یک جمله گفت:من نمیخواهم به خاطر دخترم زندگیم از هم بپاشد..........حال سوال من این است. کسی که نمیتواند در خانه خود عدالت را برقرار کند..ایا در جامعه میتواند عدالت رو برقرار کند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 


نوشته شده در شنبه 91/4/24ساعت 2:44 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت