سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من - او = هیچکس












مقدمه:خودم نوشتم...............................................نظر نمیدید.....................................نخونید........................

یکی بود یکی نبود........عشقی بود عاشقی نبود.....دلی بود دلداری نبود....توی این بود و نبود ها هم من بودم و هم تو ......هم من احساس داشتم هم تو.....هم من عاشق بودم  هم تو......ولی حیف نه من از عشق و احساس تو خبر داشتم و نه تو از عشق و احساس من....و این خبر نداشتن ها باعث شد...من بمونم ....تو بری...............................................

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/10/15ساعت 10:44 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

مقدمه:سلام دوستان.....این....جمله رو یکی از دوستانم ....نوشته......نظرتون در مورد این جمله چیه.....

کاش تو دلم جایی نداشت...کاش در قلبم هرگز به روش باز نمیشد....کاش میتونستم برای همیشه از صندوقچه قلبم بیرونش کنم.....

 


نوشته شده در سه شنبه 90/10/13ساعت 11:8 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

مقدمه:سلام دوستان ...................این جمله رو خودم نوشتم................اگه........میخواین نظر ندین.......به وبم سر نزنین....ممنون.

با رعد و برق نگاهت ابر چشمانم هر روز میبارد انقدر بارید تا سیل به راه افتاد و خانه دلم را ویران کرد..................

 


نوشته شده در سه شنبه 90/10/13ساعت 7:16 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

مقدمه:سلام دوستان خوبین.......یه جمله سیاسی گذاشتم از نوع عاشقانه......این جمله رو خودم نوشتم .....نظرتون در مورد این جمله چیه

بهار عرب است و حاکمان ظالم بر کنار میشوند....گرچه حاکم خوبی برای قلبت هستم ولی اگر به فکر بر کناری من هستی دست به شورش نزن به خودم بگو تا کنار بکشم...............................

 


نوشته شده در یکشنبه 90/10/11ساعت 11:36 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

مقدمه:سلام دوستان این جمله رو خودم نوشتم نظرتونو در مورد این جمله بنویسید.....................

تخصصم فقط کفش نیست گاهی دلها را نیز میدوزم..................................................

 


نوشته شده در یکشنبه 90/10/11ساعت 5:33 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

مقدمه:سلام دوستان حالتون خوبه این جمله رو خودم نوشتم نظرتون در مورد این جمله چیه.....

مرا به شهر خود دعوت و ادرس خانه ات را برایم دادی امدم شهر عشق هر چه به دنبال ادرس خانه قلبت گشتم نتوانستم پیدا کنم...نمیدانم تو ادرس را اشتباهی داده بودی یا من فراموشی گرفته ام...

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/10/8ساعت 6:16 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

مقدمه:خودم نوشتم نظر از یاد نره..............................
تو که درس احساس نخوانده ای چرا امتحان عشق میدهی..........



نوشته شده در دوشنبه 90/10/5ساعت 8:13 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

مقدمه:تراوش ذهنی نظر از یاد نره

امدم حاکم قلعه ی قلبت شوم اما تو مرا دیدبان کردی تا خبر انانی را که می ایند برایت دهم...................

 

 


نوشته شده در شنبه 90/10/3ساعت 7:26 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

مقدمه:سلام دوستان.........حالتون خوبه..........این شعر رو خودم نوشتم.....................شعر جالبی نیست............اما نظر از یاد نره............................

این روز ها قلبم درد شدیدی دارد.....

 برایم پیشنهاد میکنند قلب مصنوعی را...............

اما مگر قلب مصنوعی دوست میدارد کسی را....................

قلب مصنوعی مگر میفهمد احساس چیست.....................................

این درد قلب را تحمل میکنم........................................................................

میخواهم کمی احساس داشته باشم.........................................................................

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/10/1ساعت 9:49 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

مقدمه:سلام دوستان حالتون خوبه..........این نوشته رو هم خودم نوشتم..........درسته جالب نیست اما حرف دل بود............بعد از خوندن نظر یادتون نره..........

  تنها ماندم تنها. تنها تر از همیشه.........

کسی پیشم نیست تا براییش بگویم..............

از دردهای دلم در این روزگار تنهایی.........................

ای کاش همه ی دوستانم کوچک بودن...............................

کوچک بودن اما قلبشان بزرگ بود.............................................

آه آه آه آه آه ای دنیای تنهایی...........................................................


نوشته شده در شنبه 90/9/26ساعت 9:39 عصر توسط *محمد* نظرات ( ) | |

<   <<   6   7   8   9      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت